در تحلیلهای کلان، ممکن است نرخ واقعی داخلی ارز بر الگوهای دو کالایی، سه کالایی یا چند کالایی مبتنی باشد. اولین مفهوم نرخ واقعی داخلی ارز بر مبنای الگوهای دو کالایی یعنی کالاهای قابل مبادله و غیرقابل مبادله، گسترش یافته است. بنا به ضرورت با فرض ثابت بودن رابطه مبادله بین کالاهای صادراتی و وارداتی، الگوهای دو کالایی پایه گذاری شده است؛ زیرا این دو در قالب یک کالای مرکب قابل مبادله در نظر گرفته می شوند. در نتیجه، این نوع الگوها برای تجزیه و تحلیل اثرهای تغییر رابطه مبادله خارجی- که اغلب از عوامل مهم و تعیین کننده نوسانات نرخ ارز در کشورهای در حال توسعه اند- مناسب نمی باشند. در جریان انتخاب یک معیار مناسب برای نرخ واقعی داخلی ارز، باید بین استفاده از روش دو کالایی و سه کالایی به قیمتهای داخلی در مقابل قیمتهای مرزی و استفاده از روشهای برآورد مستقیم در مقابل روش استفاده از متغیرهای مجازی، تفکیک به وجود آورد. انتخاب روش دو کالایی یا سه کالایی، تحت تاثیر سه عامل مهم است. الف) اختلاف رشد کارایی در بخش کالاهای قابل مبادله و غیر قابل مبادله؛ب) مالیاتهای تجاری، محدودیتهای وارداتی و سیاستهای قیمت گذاری داخلی وج) نوسانات رابطه مبادله.. نرخ واقعی داخلی ارز- دوکالایی به وسیله میانگین وزنی نرخهای واقعی ارز کالاهای صادراتی و وارداتی قابل محاسبه است. اما نرخهای واقعی ارز کالاهای صادراتی و وارداتی، ممکن است هنگام تغییر رابطه مبادله در دو جهت مختلف حرکت کنند و میانگین گیری این دو در یک شاخص، چنین نوساناتی را پنهان می کند و این شاخص که بیشتر یک معیار شفاف رقابت پذیری سطح قیمتهای داخلی است، مخدوش می شود.بنابراین در اثر تغییرات رابطه مبادله و مالیاتهای تجاری، ممکن است نرخ واقعی ارز صادراتی- که معیار مفیدی از انگیزه های قیمتی تولید کالاهای صادراتی می باشد- به طور کامل، متمایز از نرخ واقعی ارز وارداتی رفتار کند. هدف اصلی مقاله عبارت است از: ارزیابی وضع نوسانات رابطه مبادله با استفاده از نرخ واقعی داخلی ارز- سه کالایی و تاثیر آن بر درجه رقابت پذیری در ایران. در این مقاله پس از ارایه مفاهیم با معرفی یک روش مستقیم برآورد نرخ واقعی داخلی ارز با استفاده از حسابهای ملی، نمونه های تجربی آن برای ایران محاسبه و سپس اثر سه عامل یاد شده تجزیه و تحلیل می شود.